كاربرد فيزيك در زندگي روز مره ما
 
فیزیک - دبیرستان زنده یاد مهندس مهدی صافی دستجردی
آخرین اطلاعات و مقالات مربوط به فیزیک- نمونه سؤالات و پاسخ آنان


مسلماً این شیوه بررسی قانون جذب بسیار جذاب خواهد بود چرا که از فضای شعارگونه و دانستگی بیرون می‌آییم و به فضای خیلی عملی و واقعی و کاربردی وارد می‌شویم و می‌توانیم با درک عملی و عمیق قانون جذب آن را به صورت جدی در زندگی خود به کار گیریم و از منافع غیر قابل انکار آن بهره مند شویم روش کار نیز به این شکل است که ابتدا برداشت خود از قانون جذب را عنوان می‌کنیم و سپس به شرح و تفصیل رفتارها و نگرش‌های ناشی از ان برداشت می‌پردازیم .
برداشت اول از قانون جذب : قانون می‌گوید تو آروز کن و شعله ارزویت را در دل خود پایدار نگاه دار . بقیه کاریعنی برآورده شدن آرزو و تبدیل آن به صورت یک واقعیت عینی و قابل لمس را به کاینات بسپار . ( همان پافشاری بر خواسته‌ها
)
آرزو کردن اتفاقی است که خیلی از ما آدم‌های دنیای مدرن ارتباطات و اطلاعات از یاد برده‌ایم ما آدم‌های قرن بیست و یک بیش از حد لازم منطقی شده‌ایم استدلال‌های منطقی تمام بخش‌های زندگی ما را تحت نفوذ خود قرار داده‌اند برخی از این استدلال‌ها ریشه ریاضی دارند و بعضی دیگر استدلال‌هایی هستند که برای اثبات‌شان دلیلی نداریم ولی چون در محیط جا افتاده‌اند ما گمان می‌کنیم درست‌اند . بر طبق این استدلال‌ها خیلی از آدم‌ها حق آروز کردن خیلی چیزها را ندارند . مثلاً اگر در خیابان انسانی شبیه خودمان را دیدیم که سوار بر ماشینی مدل بالا مشغول جولان است باید به او اجازه دهیم بتازد و در عین حال اصلاً خیال داشتن چنین ماشینی را در سر نپرورانیم چرا که اساساً این جور آرزوها برای ما جایز نیست و باید به آروزهای کوچک و دست یافتنی‌تری فکر کنیم . استدلال‌هایی مثل این که تو باید اول شکم خودت را سیر کنی بعد به فکر ماشین بیفتی و یا این که هزینه تعمیر و نگهداری ماهیانه ماشین ها از درآمد فصلی من و تو بالاتر است و یا با لباس مندرس و قیافه کارگری و درهم ریخته سوار این قبیل ماشین‌ها شدن موجب خنده و مضحکه خواهد بود و هزاران استدلال بازدارنده دیگر باعث می‌شوند که من و شما با وجود این که ته دل مان سوار شدن بر چنین ماشین‌های مدل بالایی را طلب می‌کنیم و می‌توانیم لااقل در خیال خود چنین آرزویی را داشته باشیم از پایه قید این آروز را می‌زنیم و اصلا به آن فکر نمی‌کنیم
.
اما قانون جذب به ما می‌گوید اصلاً نگران قد و قواره آرزو و همین‌طور قد و قواره خودمان نباشیم و هر وقت هر چیزی را دیدیم و به نظر رسید که می‌واهیم بدون هیچ نگرانی آن را طلب کنیم و بخواهیم . و قضاوت در مورد این که این آروز دست یافتنی است یا نه و همین طور امکان برآروده شدن و احتمال اجابت آن دعا و آروز را اصلاً در فکر خود راه ندهیم . وقتی طبق قانون جذب خود کاینات می‌پذیرد که آروزی درونی تک تک ما آدم‌ها را با بکارگیری تمام اجزای طبیعت اجابت کند دیگر دلیلی برای نگرانی از بابت هزینه و امکان پذیری اجابت آروز وجود ندارد و کار من و شما می‌شود فقط خواستن و منتظر اجابت شدن . حال تصور کنید که با این نوع نگرش به زندگی یعنی باور داشتن بی مرز بودن آروزها من و شما در حوزه‌های مختلف زندگی چه پیشرفت‌هایی عظیمی خواهیم کرد مثلاً در حوزه تحصیل شما بالاترین مدرک ممکن در بهترین رشته را آرزو می‌کنید و در مقابل محدودیت‌ها و مخالفت‌های بقیه با شجاعت می‌گویید که چرا من نباید به بالاترین مدارج علمی برسم ؟ و بعد با اعتماد به نفس در جلسات علمی و مناظرات شرکت کرده و از نظریات خود دفاع می‌کنید
.
در حوزه توانگری و کسب درآمد هم وقتی حد و مرزی برای آرزوهای خود قایل نباشید و با اتکا به قانون جذب این حق را به خود بدهید که سقف آرزوهای خود را تا بی نهایت ادامه دهید در این صورت مثل یک شکارچی مترصد شکار بهترین فرصت‌ها ی درآمد سازی می‌مانید و از حداکثر توان خود برای یادگیری مهارت‌های درآمد زا و ورود به عرصه‌های پرسود بهره می‌جویید
.
این اتفاقات تنها زمانی رخ می‌دهند که شما با استدلال‌های رنگارنگ منطقی و شبه منطقی سقف آروزهای خود را محدود نکرده باشید
.
در زمینه انتخاب همسر هم شما سطح توقع و انتظار و در واقع سقف آروزهای خود را بالاتر خواهید برد و به جای راضی شدن به فردی متوسط و معمولی بهترین و زیباترین و پاک‌ترین انسان‌های روی زمین را برای همسری خود انتخاب خواهید کرد . در انتخاب دوست هم وسواس و همنشینان رابرای خود اختیار خواهید کرد . همه این خوبی‌ها به شرطی نصیب‌تان می‌شود که شما به درستی قانون جذب باور داشته باشید و به بی نهایت بودن سقف آروزهایی که می‌توانید در تمام لحظات زندگی خود بر دل برانید یقین داشته باشید
.
نکته بعدی این است که اندازه آرزو در قانون جذب اصلاً مهم نیست یک آروزی کوچک مثل یافتن جای پارک برای ماشین و یا یافتن تاکسی خالی به اندازه یک آرزوی به ظاهر بزرگ مثل صاحب ویلا و اتومبیل لوکس شدن هر دو دست یافتنی و شدنی هستند
.
قانون جذب می‌گوید : نگران قیمت و بزرگی و زمان تحقق آروزها نباش اصلاً به این محدودیت‌ها کاری نداشته باش . تو فقط آرزو کن و آتش این آرزو را برای همیشه در دل خود روشن نگه دار
.
کاینات در بهترین لحظه و در مناسب‌ترین مکان بسته آرزوهایت را تحویل تو خواهد داد و این تحویل دهی شب و روز نمی‌شناسد . شب یا روز ، ارزان یا گران ، سنگین یا سبک ، کوچک یا بزرگ همگی برای کاینات یکسان اند و ما آدم‌ها نباید اصلاً نگران برآورده نشدن آروزهای مان به خاطر گرانی و سنگینی و یا بزرگی آن باشیم
.
یک آرزو بعد از مشاهده یک اختلاف و تفاوت در دل انسان شکل می‌گیرد . مثلاً وقتی انسانی زیباتر خوش تیپ تر و خوش لباس تر یا پول دارتر را می‌بینیم بی اختیار طالب زیبایی و پول داری بیشتری می‌شویم . همین طلب کردن چیزی بیشتر و متعالی تر به شکل آرزو در دل ما شکل می‌گیرد و شروع به رشد می‌کند . از آن‌جا که تفاوت‌ها و اختلاف‌ها همیشه وجود دارند و در واقع به واسطه این تفاوت‌هاست که زندگی اجتماعی معنا پیدا می‌کند پس خط تولید آرزو هم تمام شدنی نیست و نباید هم به بهانه تمام شدن سهمیه آرزو از طلب کردن و خواستن و آرزو کردن دست برداشت
.
همیشه باید آرزویی را در دل پروراند و برای رسیدن به آن بیشترین تلاش را به خرج داد . ضرب المثلی هست که می‌گوید آدم‌ها تا موقعی که آرزویی واقعی در دل خود دارند از دنیا نمی‌روند و زنده می‌مانند تا اجابت آن آرزو را به چشم خود ببینند . این همان چیزی است که قانون جذب به زبانی دیگر می‌گوید بنابراین برداشت اول از قانون جذب در زندگی عملی و روز مره این است که هرگز نباید به هیچ کس به خصوص هویت ذهنی و من فکری خودمان اجازه دهیم سقف و تعداد آروزهای ما را کم کند و روی آن محدودیت بگذارد یا برایش خانه‌ای بسازد . باید تا می‌توانیم آرزوهای متعالی و ارزشمند را در زندگی برای خود به وجود آوریم و دنبال کنیم می‌گویند به هنگام مرگ وقتی قدرت و عظمت و توانایی انسان بر او آشکار مي‌شود انسان حسرت زده می‌گوید ای کاش بیشتر آرزو می‌کردم و آرزوهای بزرگ‌تری در دل خود می‌چرخاندم
.
قانون جذب می‌گوید قبل از فرا رسیدن روز حسرت تو فرصت داری بزرگ‌ترین آرزوهای زندگی خود را به وجود خود راه دهی . پس تا می‌توانی آرزو کن
!
اما امروز برای تفسیر به نظرم مناسب است که سراغ معادله ی شرودینگر و مفاهیم عجیب نهفته در آن برویم. معادله ی موج شرودینگر در حقیقت یک معادله ی کاملا بی معنا بوده و بیشتر توجیح کننده یک سری از خواص عجیب الکترون ها بوده و دقیقا هیچ تفسیر فیزیکی از آن نمی توان استنباط کرد ، البته خود معادله یک تابع خاص مختلط هست که درک صرف ریاضی آن به دانش ریاضیاتی بسیار بالا نیاز مند بوده (حدودا فوق ریاضیات محض یا کاربردی به بالا) برای همین صریحا آن را قید نمیکنم ، جالبه این معادله یا تابع (که البته به تابع سای نیز شهرت دارد) با اینکه خود هیچ معنای خاصی در برندارد اما بعد ها توسط دانشمندی به نام دیراک یک معنای عجیب پیدا میکنه ، در تعریف دیراک قدرمطلق مجذور تابع سای در هر نقطه از فضای یک اتم برابر چگالی احتمالی حضور الکترون در یک نقطه و جالبه این مقدار هیچ گاه صفر نمیشه و هیچ گاه هم دقیقا یک نمیشه !
اگه از لغات عجیب بالا کمی گیج شدید بگذارید توضیحات رو ساده تر کنم ، در حقیقت تابع شرودینگر یک تابع از متغیر های مکان بوده که خروجی آن یک عدد مختلط میباشد (یعنی یک عدد منفی زیر رادیکال !) پس اگر به توان دو برسد تازه به یک عدد منفی میرسیم که از نظر علم احتمال بی معنا بوده پس با اعمال یک قدر مطلق به یک عدد حقیقی و ساده بین صفر و یک خواهیم رسید که میتواند یک احتمال خاص باشد. (از اصول علم احتمال یا اصول کولموگروف میدانیم که یک احتمال همواره عددی بین صفر و یک میباشد ). اما چگالی فضایی احتمال حضور یک واژه نسبتا طولانی اما ساده میباشد ، فر ض کنید یک قفس پرنده دارید با یک پرنده و ظرف دانه داخل آن و روی قفس هم یک پارچه انداخته ایم و اساسا درون قفس را نمیبینیم، اگر از ما بپرسند داخل قفس برویم احتمال دارد که کجا پرنده را پیدا کنیم ؟ ما در پاسخ میگوییم با توجه به این که پرنده ها علاقه خاصی به خوردن دارد احتمال حضور پرنده در فضای نزدیک ظرف دانه بیشتر است اما ممکن است آنجا پرنده را نیابیم ، پس حضور پرنده در فضای خاص حتمی نیست اما احتمال آن با توجه به شرایط یا شناخت خودمون نسبت به پرنده قابل محاسبه است. پس به احتمال حضور یک چیز خاص (چه الکترون باشد چه پرنده) در یک فضای خاص چگالی فضایی احتال حضور میگوییم. به همین سادگی !
آنچه که از تعاریف نسبتا پیچیده بالا خواستم ببگم این بوده که ماده اساسا رفتاری عجیب ، مبهم ، نامعلوم و غیر قابل پیش بینی دارد و اساسا حتی در علوم دقیقی چون فیزیک ما صرفا به رفتار های احتمالی آن میتوانیم بپردازیم و شناخت دقیق آن صرفا ممکن نیست. اما تعمیم نتایج تابع شرودینگر رو اگر از فیزیک جدا کنیم و در حیطه فلسفه زندگی روز مره ببریم به نتایجی جالب و زیبا خواهیم رسید. با تعمیم این نتایج فیزکی در فلسفه میتوان به این بیان رسید که حقیقت اساسا پیچیده و مبهم و صد در صد غیر قابل پیش بینی است و درک و دانش بشری همواره ما را به گذاره هایی میرساند که بتوانیم تصویری احتمالی و یا به لسان ساده تر حدسی از حقیقت را بیان کنیم اما نکته اینجاست که این صرفا حدس بشریت است و خود حقیقت هیچ الزامی ندارد که صرفا مطابق این حدس بر قرار باشد.
اما حال بگذارید فلسفه ی این موضوع را به تمثیلات اجتماعی تعمیم دهیم و کمی کاربردی تر حرف بزنیم ، یکی از مشکلات بزرگ جوامع جهانی امروز یا بهتر بگم حاکمیت جوامع جهانی امروز اینه که همواره تصاویری از حقیقت برای خود رسم میکنند و به پیش بینی و برنامه ریزی بر اساس پیش بینی های خود میپردازند ، اصلا چرا راه دور بریم ، کشور عزیز خودمون در سال های اخیر کم از این موضوع ضربه نخورده ، شما دقیت کنید زمانی که دولت اصلاحات کار را به دولت عدالت محور و مهرورز سپرد دولت مهرورز با یک دکترین بزرگ اقتصادی تحت عنوان عدالت وارد کار میشود و در راستای این دکترین ابتدا شدیدا ترمز جهانی شدن را میکشد و سپس با راهکار هایی چون سهام عدالت و ... سعی در محقق کردن اهداف این دکترین یعنی اقتصاد عدالت محور شود ، خب از لحاظ نظری حرفی پذیرفته بود که اقتصاد جهانی (جهانی شدن) موجب بی عدالتی در سطح جوامع میشود و به نوعی موجب میشود تا روند شبه امپریالیستی بر جامعه حاکم شود و این باعث میشود تا مردم به حقوق واقعی نرسند ، اما زمان اجرای این موضوع شاهد بودیم این رویکرد همان ابتدا موجب افزایش نقدینگی شده و در نتیجه تورمی شدید ایجاد شد وهمان مقدار کم عدالت هم .....
یا یک مثال فنی مهندسی را در نظر بگیرید ، همواره اگر در یک سیستم ترمودینامیکی (مثلا یک موتور هواپیما یا یک موتور اتو) شرایطی ایجاد کنیم تا فرآیند های ترمودینامیکی سیستم شبیه به چرخه کارنو شود بازده موتور از لحاظ نظری باید بیشتر و بیشتر شود اما اگر حقیقتا در عمل یک موتور خاص داشته باشیم و شرایط آن را به ماشین کارنو نزدیک کنیم میبینیم که بازده آن حتی ممکن است کاهش هم بیابد.
بله ، حقیقت را هیچ گاه نمیتوان پیشبینی کرد ، ما در بهترین حالت میتوانیم یک بازه احتمالی که احتمالا حقیقت را میتوان در آن یافت، را داشته باشیم و حتی اگر به احتمالی مانند 99.99 برسیم هیچ دورر از انتظار نخواهد بود که بگوییم که آن 0.01 درصد اتفاق بیافتد . البته این که نمیتوان حقیقت را یافت مطمئنا نباید باعث شود تا ما از تلاش خود برای رسیدن به حقیقت کمترین کوتاهی داشته باشیم ، بلکه بدین معنا بوده که هیچ گاه نباید به پیش بینی خود برای حقیقت اکتفا کنیم و در حقیقت موضوع بنیادین اینجاست که بدانیم نباید همه برنامه ریزی های خود را صرفا بر مبنای این پیش بینی ها بست ، اصلا همین هم انگیزه زندگی را به بشریت میبخشه ، دقت کنید مثلا اگر همه چیز معلوم ، واضح و مبرهن بود آیا اصلا انگیزه ای برای ادامه وجود میداشت؟
به قول لاپلاس که اگر همواره قوانین نیوتون برجهان حاکم باشند آنگاه با کمی تعمیم میتوان تماما لحظه لظحه آینده را دانست ، آیا این موضوع حس ماجراجویی بشر را نمیکشد ؟
اما نکته ای که بر ماواجب است بدانیم این موضوع است که همواره باید بدانیم که دقیقا نمیدانیم چه چیزی در یک لحظه بعد انتظار ماست ، پس بهترین استفاده ای که از هر لحظه عمر میتوان برد فقط وفقط زندگی کردن است ، پس به قول آن فیلسوف مصداق آن افرادی نشویم لحظات را پی خشوبختی میسوزانند اما بی خبر از آنکه خوشبختی همین لحظاتی است که میسوازنند. در نهایت هم یک قسمت از کتاب شازده کوچولو رو تقدیم تون میکنم تا شاید کمی درس بگیریم :
شازده کوچولو به فردی می خواره رسید که دائما در حال نوشیدن و مستی بود ، از او میپرسد : چه می نوشی ؟
- می مینوشم .
- چرا ؟
- تا فرموش کنم.
- چه چیز را ؟
- فرموش کنم که ناراحتم.
- از چه چیز ؟
- از این که می مینوشم !!
کار این میخواره به نظر ما شاید مسخره و غیر عادی باشد اما باید بداین بشر امروزی تمام مصداق این داستان کوتاهه ! چراکه این بشر دو پا همواره حقیقت را رها میکند و بجای اینکه از آن لذت ببرد ، همواره سعی دارد آن را فرمولیزه کند
. در ذهن بود من که شاید نسل جوان ما بخواهند از سال جهانی فیزیک یک جمع بندی داشته باشند لذا من به طور فشرده به این خواسته پاسخ می دهم.
فیزیک چیست؟ چرا برای فیزیک تبلیغ می کنیم؟ منظور از سال جهانی فیزیک چیست؟ کار اینشتین چه آموزشهایی برای ما دارد و نسل جوان از کار اینشتین چه می آموزد؟

من به این چند سؤال به طور مختصر پاسخ می دهم. باور ما فیزیک پیشگان این است که : شناخت سرشت فیزیک عالم، توانائی پیش بینی و کنترل پدیده های فیزیکی، نقش اساسی در توسعه پیشرفت ملی و کاهش آلام و رنجهای انسانی دارد. بنابراین همین کافی است که ما را موظف کند در مورد دانش فیزیک تبلیغ کنیم.
پیام اصلی فیزیک چیست؟ من فکرمی کنم سه پیام اصلی برای فیزیک هست که عبارتند از : کنکاش، کشف و اختراع. کنکاش در جهان اطرافمان، کشف شیوه کار کردن چیزها و اختراع اندیشه ها و تکنولوژی های جدید
.
خوب چرا امسال سال جهانی فیزیک است، آقای دکتر منصوری بیان کردند، شاید ما تعداد کمی فیزیکدانان

داشته ایم که نسل های بعدی کار آنها را دنبال کرده اند. و در کلاسهای خود مطالب آنها را تدریس کرده اند ولی در مورد اینشتین، همان طوری که می دانید مسأله نسبیت اینشتین و مسأله حرکت برونی بود که در نهایت به کشف اتم منجر شد و اندیشه های اینشتین، اندیشه هایی بود که نسل های بعدی آن اندیشه ها را مورد مطالعه و تدریس در
کلاس های درس قرار دادند و بحث اینشتین در کلاسهای درس از همه ی دانشمندان بیشتر بود، شاید به همین دلیل است که یک صد سال پس از ابداع آثار اینشتین، این سال را سال جهانی فیزیک نامیده اند.
اهداف مهم سال جهانی فیزیک کدامند؟ آشنا کردن عموم سیاست پیشگان با علم فیزیک، آشنا کردن نوجوانان با دانش فیزیک، جذب امکانات و جلب حمایت برای پیشبرد دانش فیزیک
.
در کشورهای پیشرفته معمولاً در جذب دانشجو به رشته فیزیک مشکل دارند، من در دانشگاه «ایلینوی» بودم و در 15 سال قبل در آنجا تدریس می کردم در کل ایالت چهار دانشجو برای رشته فیزیک جذب کرده بودند، اکثر کلاسها چهار نفری بود و تلاش دانشگاه این بود که دانشجویان بیشتری را به رشته فیزیک جذب کند ولی ما خوشبختانه در ایران برای جذب دانشجو مشکلی نداریم و باید تلاش کنیم، که دانشجویان مستعدتر و تواناتر را به رشته فیزیک جذب کنیم
.
چگونه می توانیم اهداف فوق را برآورد کنیم؟

یکم : باید معلمان بسیار خوبی برای رشته فیزیک داشته باشیم: فکر می کنم کمتر فردی را می توانید پیدا کنید که در رشته فیزیک ادامه تحصیل داده باشد و معلم خوبی در فیزیک نداشته باشد. یعنی اگر دانش آموز یا دانشجویی برای درس فیزییک معلم خوبی نداشته باشد، مطمئناً به رشته فیزیک نخواهد رفت، نمونه اش خود بنده هستم که استاد عزیزم جناب آقای محمدحسن باقی در دوره متوسطه معلم من بوده اند و معلمیِ خوب ایشان و تلاش ایشان سَرِ کلاسها نقش مهمی داشت که من این رشته را انتخاب کردم.
دوم : در تدریس فیزیک باید به مفاهیم دقیق فیزیک توجه کرد و از کلنجار زیاد با فرمولها خود داری نمود ما متأسفانه روی مفاهیم کمتر دقت می کنیم و بیشترِ وقت خود را در فرمولها صرف می کنیم که مفید نیست
.
سوم : کنجکاوی، یک عامل مهم برای جذب به رشته فیزیک کنجکاوی است امّا متأسفانه اکثر جوانان و نوجوانان ما به فکر شغل هم هستند و یکی از وظایفی که ما به عهده داریم - و مخصوصاً انجمن فیزیک می تواند کمک کند - این است که شغلهای مرتبط با رشته فیزیک را به نوجوانان و جوانان علاقه مندی که فیزیک روی می نماید. معرفی کنیم
.
چهارم : سخنرانی های علمی : سخنرانی های علمی بسیار مفید است در این نوع سخنرانیها نباید مسائل پیچیده فیزیک مطرح شود بلکه باید مطالب به زبان ساده بیان شود
.
پنجم : برپا ساختن نمایشگاهها : باید نمایشگاههایی را ترتیب داد تا بازدید کنندگان بتوانند به سادگی خودشان آزمایش کنند و قوانین فیزیک را دریابند و با آنها آشنا شوند و کاربرد فیزیک در زندگی را درک کنند
.
ششم : مطرح کردن جایگاه فیزیک در علوم : مخصوصاً کاربردهای فیزیک در دیگر رشته ها می تواند بسیار جالب باشد برای مثال MRI را مطرح می کنم که اگر ما بتوانیم MRI را در چک آپ سالانه وارد کنیم، می توانیم، حدود 95% از بیماری های سرطان را در مراحل اولیه شناسائی کنیم و این شناسائی، با کاری که «رابی» در سال 1930 آغاز کرد، توسعه پیدا نمود تا اینکه در سال 1987 به عنوان مهم ترین رویداد علمی سال شناخته شد بنابراین، به عنوان یک نمونه، می تواند برای شناساندن فیزیک در جامعه مفید باشد یا شاید عده ای ندانند که اینترنت را فیزیک دانان در دهه 1960 پایه گذاری کردند، در ابتدا برای اینکه اطلاعات بین دو آزمایشگاه رد و بدل شود اینترنت پایه گذاری شد و به تدریج به اینترنتی تبدیل شد که امروز بر تمام شؤون اجتماعی، اقتصادی و مخصوصاً در سال های اخیر بر شؤون سیاسی ما تأثیر گذاشته است
.
اما آنچه برای نسل جدید مهم است، تحلیل کارهای اینشتین است، اینشتین 26 ساله بود که مقاله های خود را نوشت و قیافه ی او با موهای ژولیده مربوط به دوره های بعدی زندگی اوست، بنابراین 1 – جوان بودن اینشتین دارای اهمیت است، 2 – مقاله هایی که نوشت نه بر مبنای تجربه محکم بود نه بازی با ریاضی بود بلکه تفکر و تدبر توأم با استدلال زیبا بود، و همین زیبایی از مبانی کار اینشتین بود که براساس شعور فیزیکی انجام گرفت 3 – خصیصه ی دیگر اینشتین این بود که در ساعات فراغت وقتی کارمند جوانی در اداره ثبت اختراعات سوئیس بود به این اکتشافات دست یافت
.
اگر جوانان ما به این سه خصیصه توجه کنند می توانند درسهای آموزنده ای را از زندگی اینشتین فرا گیرند کارهای مهم علمی را باید در جوانی انجام دهید، خودتان را باور کنید و بزرگترها نیز باید شما را باور کنند، اکثر کسانی که جایزه نوبل دریافت کرده اند، عمده ی تلاش های خود را در دوران جوانی کار گرفته اند
.
کمبود وقت نداریم ما معمولاً کمبود کار، کمبود تلاش و کمبود پشتکار داریم، اینشتین مقاله های خود را در ساعات فراغت خود نوشت. تفکر و تدبر را فراموش نکنید، فقط به معادلات و فرمول ها دل نبندید من دیده ام که فرمول ها را خیلی خوب می دانید اما وقتی می گوئیم درباره ی این فرمول چند سطر بنویسید که اظهار ناتوانی می کنید و نمی توانید درباره آن چیزی بنویسند. در خاتمه از فرصتی که به من دادید تشکر می کنم
.


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







           
برچسب:, ::
مهران

درباره وبلاگ


عادت ها در آغاز همچون رشته ای نازک و نا مر‌یی هستند اما هر بار که عملی را تکرار می کنیم رشته ای بر رشته ی قبلی تنیده می شود تا سرانجام مانند طنابی ضخیم و چاره ناپذیر بر دست و پای افکار و اعمال ما می پیچد ... بد عادت نشویم ...
آخرین مطالب
نويسندگان
پیوندهای روزانه
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان فیزیک - دبیرستان زنده یاد مهندس مهدی صافی دستجردی و آدرس safischoolfizik.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







ورود اعضا:


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 7
بازدید دیروز : 3
بازدید هفته : 10
بازدید ماه : 99
بازدید کل : 167888
تعداد مطالب : 62
تعداد نظرات : 9
تعداد آنلاین : 1